Tuesday, October 25, 2005

چه زیباست


چه زیباست

چه زیباست با گل رقصیدن
با ترانه بوییدن، با هم بودن

چه زیباست در باغ پریدن
در آسمان دویدن، با هم بودن

چه زیباست از خیال رفتن
به حقیقت آمدن، در با هم بودن

چه زیباست آبی شدن سبز بودن
قرمز خواندن سپید دیدن، با هم بودن

چه زیباست گذشت از دنیا
اندرز از علیا، حین با هم بودن

چه زیباست مهر به بهار به صیف و زم به خزان
که درین نزدیکیست به رغم با هم بودن

چه زیباست تصویر اعتماد بر پرده عشق
در سایه امید لحظه ای چند با هم بودن

چه زیباست احساس کردن در نبودن
نزدیک بودن در دور بودن، با هم بودن

چه زیباست طاقت گوش به نطق زبان
از حرف به عمل رسیدن و با هم بودن

چه زیباست چشمها بسته لبها دوخته
خیال در پرواز و فکرها آمیخته، برای با هم بودن

چه زیباست اشک شوق در دیار آرزو
بوسه یار در خاک سرد، چندی با هم بودن

چه زیباست گذشته واماند و حالی نیست
آه! فرصتی ده در آینده، ذره ای با هم بودن


تقدیم به همه دوستان عزیزم

Monday, October 3, 2005

هوا سرد است


هوا سرد است

نگاه از دریچه ای قهوه ای رو به آسمان

اشکها بی اختیار ریزان گاه بغضی در دل

نوری نیست همه جا تاریک است

خورشیدی دیگر نیست

هوا سرد است...

سر به افلاک گذاردن

در میان ابرها

در جستجوی خورشید

زمان زمانی سرد است

به عقب بر نگردد

هوا سرد است...

آبی نیست

صورتی عوض شده

سبز پژمرده است

ظلمت اندیشه ها سایه فکنده بر رنگها

هجرت سپید به ملکوت

خوش به حال سیاه

آه! هوا سرد است...

احساس دیده است خورشید را در حال طلوع

عقل می خندد که این خواب و خیال است

خواب چهره در هم می کند

و خیالی از یک ترازوی بلبل می پروراند!!!

هنوز هوا سرد است...

صدایی به گوش نمی رسد

گویی زبانها لال شده اند

چشم چشم را نمی بیند

زبان زبان را نمی فهمد

سرای مهربانان آلوده به دروغ

هوای سردی است...

از دور دستها رایحه دل مسافری به مشام می رسد

مسافری دل تنگ از جفای دنیا

نزدیکتر می روی سر در گریبان است ناامید از آسمان

اشک براق، گریبانی نورانی! روی بنما کیستی؟

خورشید دل آبی

هوا همچنان سرد است...

صبح امید نزدیک

دلها منتظر شور عشق

طلوعی دیگر کن!؟

دلت چون دریا مهربان

نورت حیات بخش رنگها

با زندگی قهر مکن!؟

جواب داد: هوا سرد است...



frash!