Saturday, December 3, 2011

خوشبختي‏

 خوشبختي چيه؟!
 
 قانون هاي ذهني مي گن خوشبختي يعني رضايت.مهم نيست ...چي داشته باشي يا چقدر، مهم اينه كه از هموني كه داري راضي هستي يا نه؟!چون يه وقتهايي آدم خيلي چيزها داره اما باز هم احساس خوشبختي نداره! و بر عكسش...پس يه قانون وجود داره، كه مي گه:
 
 
 ميزان خوشبختي = ميزان رضايت
 
 حالا اين سوال مهم پيش مي ياد كه چه طوري ميشه در كل زندگي احساس رضايت كرد؟
 
 زندگي مجموعه اي از لحظه هاست! چون پشت اين لحظه، لحظه ي بعديه و پشت اون لحظه ي بعدي و بعدي و ...پس، اگه مي خواي در كليت بزرگ زندگي راضي باشي اول بايد تمرين كني تا در لحظه راضي باشي.استاد مي گفت:
 
 
 "اگه كسي تصميم بگيره فقط توي لحظه ي اكنون راضي باشه، بعد ، به لحظه ي بعدي ، كه رسيد، باز در لحظه ي اكنون راضي باشه و بعد به لحظه ي بعدي كه رسيد باز ..... مي‌دوني چي مي شه؟
 
 اون فقط براي راضي و شاد بودن در يك لحظه تلاش كرده، اما يك دفعه مي‌بينه پنج ساله كه راضي و خشنوده! اگه كسي از لحظه ي اكنونش نا راضي باشه، بعد، از لحظه ي بعد هم نا راضي باشه ، بعد... يكهو به خودش مي ياد و مي بينه پنجاه سالشه و همه ي اين پنجاه سال رو نا راضي بوده! "
 
 
 به همين دليل دانشمندان ذهني به لحظه ي اكنون مي گن: لحظه ي ابدي اكنون.
 
 
 شرط رضايت اينه كه در لحظه ي ابدي اكنون راضي و شاد باشي
 
 اصلا" مهم نيست داري در لحظه ي اكنون چي كار مي‌كني، فقط تصميم بگير مراقبه كني كه از هر كاري كه داري در لحظه انجام ميدي احساس رضايت و شادي كني. به اين كار مي‌گن مراقبه ي لحظه ي ابدي اكنون. اين كار، اتفاقا" بر خلاف تصور، كار خيلي راحتي نيست. دانشمندان ذهني معتقدند در هر عمل و كاري كه انجام ميشه يه مقداري انرژي نهفته است و ما فقط در صورتي كه روي اون كار مراقبه داشته باشيم ميتونيم اون انرژي رو دريافت كنيم.
 
 ببينين، مثلا" من از صبح شروع مي كنم. از خواب بيدار مي شيم، مي‌ريم مسواك مي زنيم و در همون حال به صد تا چيز فكر مي‌كنيم غير از مسواك زدن. بعد مي‌ريم صبحونه مي‌خوريم در حالي كه فكرمون هزار جاي ديگه است غير از صبحانه خوردن. بعد... در واقع هر كاري كه داريم انجام مي ديم به همه چيز فكر مي كنيم غير از همون كار. اين باعث مي شه انرژي پنهان كارها رو دريافت كه نمي كنيم، هيچ! كلي هم انرژي ذخيره شده مان را الكي خرج مي كنيم!
 
 شايد از مراسم چاي در چين يا ژاپن شنيده باشين . اون در واقع يه جور مراقبه در لحظه ي ابدي اكنونه.
 
 
 تمرين هايي براي درك و لذت بردن در لحظه ي ابدي اكنون:
 
 تمرين 1 : براي خودتون يه استكان چاي بريزين.با دقت سعي كنيد فقط به كاري كه دارين مي كنين، فكر كنين. بعد در يه جاي آروم بنشينيد و با آرامش چاي رو ميل كنيد. به اين فكر كنيد كه با هر جرعه ي چاي، همه ي انرژي موجود در آن را دريافت مي‌كنيد و لذت مي‌بريد. به لحظه لحظه ي خوردن چاي دقت كنيد. (اگه فكر ديگه‌اي اومد توي ذهنتون، خودتون رو شماتت نكنيد. فقط آروم سعي كنيد دوباره به خوردن چاي برگرديد.) بعد از اتمام، حتما" در دفتر مراقبه از خودتون تشكر كنيد.
 
 
 تمرين 2: مراقبه كنيد در زمان مسواك زدن فقط به مسواك زدنتون فكر كنين. سعي كنيد از اين كار لذت ببريد.
 
 
 تمرين 3: مراقبه كنيد زمان خوردن غذا فقط به خوردن غذا فكر كنيد. مجسم كنيد با هر لقمه، انرژي موجود در غذا به همه ي سلول هاي بدنتون ميرسه.از هر لقمه ي اون لذت ببريد.
 
 
 نكته: غذايي كه با مراقبه خورده ميشه هرگز باعث چاقي هاي موضعي نميشه. (در واقع وقتي ما غذا مي خوريم در حالي كه به صد چيز غير از خوردن غذا فكر مي كنيم، باعث انباشته شدن اون در جاهاي نامناسب مي شيم. بر عكسش هم صادقه. يعني كساني كه هر چيزي كه مي خورن، چاق نمي شن، اگه روي غذا خوردن آگاهانه، مراقبه كنن، همه ي انرژي موجود در غذا رو دريافت مي كنن. حتي مي‌تونين مجسم كنين كه دوست دارين غذا در چه قسمتي از بدن شما باعث چاقي بشه! وقتي دارين غذا مي خورين توي دلتون با لقمه هاتون حرف بزنيد! از لقمه ي نون و پنير صبحتون بخواهيد كه همه ي نيروش رو به شما انتقال بده. (نخندين! جدي مي گم! اين يكي از مراقبه هاي هندوهاست!)
 
 
 تمرين 4:اين تمرين براي سيگاري هاست. اگه روي كشيدن هر سيگار مراقبه كنيد، خيلي زودتر ارضا مي شيد و به تدريج تعداد سيگارهاتون كم و كمتر مي شه.
 
 
 به تدريج خودتون رو عادت بديد كه هر كاري كه دارين انجام مي دين، فقط به اون فكر كنيد و تصور كنيد با اين كار همه ي انرژي نهفته در اون كار رو دارين دريافت مي كنين. خيلي سخته، اما شدنيه! شايد باورتون نشه اما به تدريج حتي از كارهايي كه دوست نداشتيد، به شدت لذت مي بريد. اين قانون رو به ياد بسپرين: بر هر چيز كه تمركز كنيم، انرژي اون رو دريافت مي كنيم. (در بعضي از مكاتب هندي حتي بر گريه كردن و اندوه هم مراقبه مي كنند و معتقدند از اون هم ميشه انرژي دريافت كرد اما چون اين بحث ديگه ايه و بايد فرق بين ايجاد ماند با دريافت انرژي از اندوه رو بدونيم خواهش مي كنم فعلا" در اين مورد اقدامي نكنيد!)
 
 يك حكايت:
 خوب مي خوام يه حكايت از يه گورو ي ( استاد بزرگ) هندي بگم كه توي يه كتاب خوندم. اون با مريدانش دسته جمعي با هم، در جايي بيرون شهر، زندگي مي كردند. همه ي مريد هاي اون موظف بودند سالها پيش اون زندگي كنند و آموزش ببينند. يك روز يه نفر به اون استاد مراجعه مي كنه و مي گه شما چه طوري به اين قدرت رسيدين كه مي تونين با نگاه ديگران رو شفا بدين؟ وقتي من مريد شما بشم، در طي اين همه سال كه بايد پيش شما بمونم، چه تمرين هايي انجام ميديم؟ در طول روز چه كار مي كنيم؟
 
 استاد مي گه: ما صبح ورزش مي كنيم. بعد صبحانه مي خوريم. بعدكار مي كنيم تا ناهار. بعد ناهار مي خوريم. كمي استراحت مي كنيم ، باز كار مي كنيم و شب مي خوابيم!
 
 اون شاگرد عصباني ميشه و ميگه امكان نداره! ما همه ي اين كارها رو انجام مي‌ديم اما قدرت شما رو نداريم. استاد مي گه: هرگز شما مثل ما اين كارها رو انجام نميديد. شما صبحانه مي خوريد، كار مي كنيد، تفريح مي كنيد، در حالي كه به چيز ديگه اي دارين فكر مي كنين، اما ما وقتي صبحانه مي خوريم فقط به خوردن اون فكر مي كنيم! وقتي كار مي‌كنيم فقط به اون كار فكر مي كنيم. وقتي.....
 
 بنابراين شما هيچ انرژي اي دريافت نمي كنيد! اما ما همه ي انرژي هاي موجود در طبيعت رو دريافت مي كنيم و با بخشيدن فقط مقداري از اون به بيمارها، باعث شفاي اون ها ميشيم!
 
 خوب و حالا تمرين آخر:
 
 يك بار ديگه اين پست رو بخون و تصميم بگير همه ي انرژي موجود در كلمات اون رو دريافت كني. لبخند بر لب داشته باش. حالا آماده باش تا در لحظه ي ابدي اكنون، شاد و راضي باشي. از همين حالا شروع كن! چون امروز اولين روز از روز هاي باقيمانده ي عمر توست!

No comments:

Post a Comment